معنی او خئس - جستجوی لغت در جدول جو
او خئس
ازماک
ادامه...
ازماک
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
او خاس
کنایه از حیواناتی همچون گاومیش و خوک که به استراحت در کنار.، اعلام فسخ بازی (از اصوات)
ادامه...
کنایه از حیواناتی همچون گاومیش و خوک که به استراحت در کنار.، اعلام فسخ بازی (از اصوات)
فرهنگ گویش مازندرانی
او میس
جلبک روی آب
ادامه...
جلبک روی آب
فرهنگ گویش مازندرانی
او کنس
از انواع ترشی محلی که مواد آن ازگیل، آب و نمک می باشدنگاه.، از انواع ترشی محلی که مواد آن ازگیل، آب و نمک می باشد
ادامه...
از انواع ترشی محلی که مواد آن ازگیل، آب و نمک می باشدنگاه.، از انواع ترشی محلی که مواد آن ازگیل، آب و نمک می باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
او خری
ظرف آب خوری
ادامه...
ظرف آب خوری
فرهنگ گویش مازندرانی
او خار
اوخارد ارگل، خورنده ی آب، آبشخور دام، کناب آب، محلی در کشتزار که آب در.، جایی که علف و خوراک حیوانات را در آن ریزند، آخور
ادامه...
اوخارد ارگل، خورنده ی آب، آبشخور دام، کناب آب، محلی در کشتزار که آب در.، جایی که علف و خوراک حیوانات را در آن ریزند، آخور
فرهنگ گویش مازندرانی
او پیس
چوبی که آن را برای شکل دادن در آب بخیسانند، چیزی که از رطوبت.، پژمرده شدن گیاه در اثر آبیاری بیش از اندازه، پوسیدن ریشه
ادامه...
چوبی که آن را برای شکل دادن در آب بخیسانند، چیزی که از رطوبت.، پژمرده شدن گیاه در اثر آبیاری بیش از اندازه، پوسیدن ریشه
فرهنگ گویش مازندرانی
گو خئسه
مکان خوابیدن گاو در گالش سرا
ادامه...
مکان خوابیدن گاو در گالش سرا
فرهنگ گویش مازندرانی
شو خس
شب خواب، نوعی گنجشک، درخت ابریشم
ادامه...
شب خواب، نوعی گنجشک، درخت ابریشم
فرهنگ گویش مازندرانی